رب برای كنترل جریان بیداری اسلامی در كشورهای عربی دقیقاً چه تاكتیكهایی را به كار گرفته و میگیرد؟
الان غرب سه نوع مدیریت بحران در بحث اتفاقات منطقه اجرا میكند: یكی مدیریت پیشگیرانه است درست مثل كشور مغرب كه پیشاپیش قانون اساسی را تغییر دادند تا مردم حركتی نكنند.
دوم مدیریت تعاملی است مثل مصر و تونس كه در این دو مورد غرب سعی كرده نه مردم نظام را به دست بگیرند و نه نظام به آن شكلی كه هست باقی بماند. بنعلی و مبارك را كنار گذاشتند ولی امتداد دولت در قدرت باقی ماند. البته در نهایت این باقیمانده به خصوص ارتش به عنوان نهاد اصلی به سختی عقبنشینی میكند.
مثلاً در مصر مردم گفتند مبارك باید بازداشت شود اما ارتش مقاومت كرد و حتی گاهی هم با مردم درگیر شد. پس از اینكه مردم به صورت میلیونی تظهرات كردند، ارتش عقبنشینی كرد و مبارك بازداشت شد. یا مردم خواهان محاكمهی مبارك بودند اما باز هم ارتش در ابتدا مقاومت كرد گرچه به سختی گامهای عقبنشینی خودش را برداشت و امتیاز داد.
سوم مدیریت اقتدارگرایانه یا سركوبگرانه در مقابل قیامهای مردمی منطقه است كه شاید مهمترین آن در لیبی باشد. واقعاً لیبی الگویی است كه در مورد آن جای نگرانی وجود دارد. شما تصور كنید مردم علیه نظامی قیام كردند كه در سال 2003 رویكردش را از شرق به غرب تغییر داد، 4/5 میلیارد دلار بابت لاكربی به غرب غرامت داد، برنامهی هستهای خود را جمع كرد و به قدرتهای غرب اهدا كرد و نفت لیبی را هم در اختیار شركتهای نفتی غربی قرار داد.
مردم علیه اینچنین نظام و سیاستهایی قیام كردند. غرب هم در یك چرخش تاكتیكی برای برهم زدن صحنه از حمایت قذافی دست كشید و ناگهان ناتو در كنار مردم قرار گرفت و با عملیات نظامی كه علیه دولت لیبی انجام داد الان این كار مشترك ناتو و مردم به نتیجه رسیده است.
اگر در لیبی یك نظامی روی كار بیاید كه رابطه با سلطهی غرب را بازتولید كند، این بزرگترین ضربه به بحث بیداری اسلامی است چرا كه اساساً بیداری در جهت استبدادزدایی و رسیدن به استقلال كامل بوده است در حالی كه در این شرایط استقلال نقض میشود و عملاً با این تاكتیك آنها در استقلال مردم لیبی شریك هستند.
غرب در خصوص مدیریت بحران لیبی رفتارهای ناهنجاری از خود نشان داد و بسیاری از زیرساختها را از بین برد. حتی ناوچههایی كه لنگر انداخته بودند و عملیاتی نبودند را غرق كرد.
چرا؟
تا پس از سقوط قذافی هیچ چیزی در این كشور نباشد تا صدوشصت، هفتاد میلیاردی كه لیبی به عنوان ذخیرهی ارزی در اختیار دارد را برای بازسازی این كشور از لیبی پس بگیرد.
مردم لیبی باید روشن كنند كه نوع رابطهی آنها با غرب چگونه است و چه میزان روی رابطهی خودشان با غرب حساسیت دارند و تا چه حد حاضرند برای حفظ این استقلال با غرب مقابله كنند.
آیندهی لیبی را چگونه پیشبینی میكنید؟
الان سقوط قذافی اهمیتش بسیار كمتر از این است كه بعد از قذافی برای لیبی چه اتفاقی میافتد و چه نظامی روی كار میآید. اگر یك نظام مردمسالار واقعی روی كار بیاید قطعاً مردم ضد استكبار و سلطهگری هستند اما اگر یك دمكراسی هدایتشدهای در آنجا ایجاد توسط غرب شود كه سلطهی غرب را در لیبی نهادینه كند این یك فاجعه است چرا كه یكی از مهمترین الگوها با ناكامی روبرو میشود و این چالشی است كه الان باید مردم لیبی نسبت به آن هوشیار باشند و روشن كنند كه نوع رابطهی آنها با غرب چگونه است و چه میزان روی رابطهی خودشان با غرب حساسیت دارند و تا چه حد حاضرند برای حفظ این استقلال با غرب مقابله كنند.
نظرات شما عزیزان: